گاه نویس های من

چیزهامو میذارم اینجا، نوشته ها گاهی هم نانوشتنی ها

گاه نویس های من

چیزهامو میذارم اینجا، نوشته ها گاهی هم نانوشتنی ها

مریم مهدی

لطفا کپی برداری فقط با ذکر آدرس وبلاگ باشه.

طبقه بندی موضوعی
کلمات کلیدی

۲ مطلب در مهر ۱۳۹۵ ثبت شده است

۱۸
مهر

امروز باز دلم گرفت باز هم دلتنگ شدم و احساسم با تمام وجود صدایت میزند

نمیدانم گاهی چرا نفسم بند می آید و قلبم دیگر توان ادامه دادن ندارد

 

نمیدانم چرا گاهی خاطرات و آدم های اطراف دست به دست هم میدهند تا تداعی شود طعم زهرآلود دلشکستگی هایت،

 

تا تلخی دردها را با قهوه اول صبح احساس کنی

 

و هنگام گام برداشتن،مرور گذشته ، رمق پاهای نیم جانت را بگیرد

 

و آن هنگام باتمام وجود و از صمیم قلب فراموشی را طلب میکنی و دوست داری به یاد نیاوری نگاه ها را.....صداها را...رنج ها را

 

به جایی بروی که هیچکس تو را نشناسد و تو خود را به بیخیالی بزنی...و باور کنی...این فراموشی را...

و من میبخشم ، فراموش میکنم و ادامه میدم به راهم...

 

 

میم.میم

  • مریم مهدی
۰۱
مهر

خدایا این روزها به دنبال هر بهانه ای میگردم که با تو خلوت کنم

 

وتو مهربانتر از همیشه در آغوشم میگیری و گونه های سرد و خیس از اشک هایم را نوازش میکنی و شانه هایم را فشار میدهی

و  آرام در گوشم نجوا میکنی: من هستم تا همیشه هوایت را دارم دیگر چرا نگرانی؟!

 

ومن خودم را در آغوش سراسر لطفت رها میکنم آری چه آرامشی دارد...این روح ویران و قلب زخمی مرا صیغل میدهد...

وتو همیشه و همیشه هوایم را داشته ای و داری در عمق بی کسی هایم فریاد رسم بودی و هستی...

آن هنگام که در منجلاب دردها فرو رفته بودم تو دستانم را گرفتی و ناجی من بودی

و این دفعه میخواهم جاودان در کنارم باشی

این دفعه از زمین و مردمش خسته ام میخواهم در کنارت باشم...جاویدان....

 

ودر این جماعت که پرواز را حماقت وخیالی بیش نمیدانند میخواهم باتمام جسارت و توانم پرواز را فریاد زنم تا بال هایم باورش کند...

وخدایا آنگونه زندگی کنم که تو دوست داری نه بندگانت...

 

 

میم.میم

  • مریم مهدی